inverted-commas.blog.ir

آدرس وبلاگ جدید جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان فلسفه علم امیرکبیر.

برای باز شدن آدرس، آنرا در مروگر خود کپی کنید.

 

آگهی دفاع از پایان نامه

 

 نیچه می گوید: «’’حقیقت ‘‘‌اراده‌ی مسلّط‌ شدن بر تکثّر احساس‌هاست.»

می توان یکی‌ از نتایج برآمده از این گزاره را این دانست که ’’حقیقت ‘‘‌چیزی نیست جز آن‌چه که اکثریت با به کرسی نشاندن اراده‌ی خود، مطابق با تعلّقات خویش، بر‌ روی آن توافق و اجماع حاصل کرده اند. جمله‌ی به ظاهر حکیمانه‌ای است اما چه چیزی باعث می‌شود که عده‌ای از فلاسفه چنین جملاتی را تاب نیاورند و موجب ناخشنودی آن‌ها شود؟

     منظور ناخشنودی صرف نیست، ناخشنودیِ صرف چه اهمیّتی دارد؟ آیا این ناخشنودی به بیم از واژگونی نظام معرفتی استوار و مطلق افلاطونی که ذهن و ضمیر ما صدها سال با آن خو گرفته برمی‌گردد؟ آیا واژگونی تمایز سر‌راستِ افلاطونی میان وجود فی‌نفسه چیزها و مناسبات بیرونی آن‌هاست که  چالش برانگیز شده است؟  آیا این ناخشنودی به درد زایمانی می ماند که از این نحوه‌ی نگریستنِ به هستی پدید آمده است؟ نحوه‌ی نگریستنی که طبق‌ آن، ما حقیقت را می‌سازیم.
 پرسشِ بنیادی این است که درباره‌ی یکی از نوزادانِ حاصل از این زایمان چه می‌توان گفت؟ نوزادی به‌نام نسبی‌انگاری ‌معرفتی. بی‌وجه نیست که بگوییم به لحاظِ معرفتی، زندگی در دوران آشوبناکی را تجربه می‌کنیم. در تاریخ اندیشه از این دوران ها کم نبوده‌اند. اما دورانِ معاصر، به‌‌لحاظِ شک و تردید وارد شده بر مبناها و شالوده‌ها‌یِ دوگانه‌ها‌یی نظیرِ صدق‌وکذب و گستردگی مفاهیم برساخت‌گرایانه در رویکردهای فلسفی، کاملاً متمایز است. به هر روی، تحدید و بررسی اندیشه نسبی‌انگارانه‌ی برآمده از روایت‌های برساخت‌گرایانه، از دو جهت مفید است:
1. برساخت‌گرایی  از رویکرد‌های فلسفی مهم و بالنده چند دهه‌ی اخیر است که نفوذ فوق‌العاده‌ای بر اذهان داشته است. از این رو تنها به بخشی از این مفهوم پرداخته می‌شود که ربطِ وثیقی با نسبی‌انگاری معرفتی دارد.
2. عمده روایت‌های متنوع از برساخت‌گرایی که مستلزم نوعی نگاه نسبی‌انگارانه می‌باشد، (بویژه در ارتباط با علوم) عمدتاً در تلفیق با نظریات بیشتر پذیرفتنیِ برساخت‌گرایی ارائه می‌شودکه تفکیک بین آن‌ها واجب می‌نماید.
    پال‌ بوگاسیان، این شیوه برساخت‌گرایی و نسبی انگاری برآمده  از آن را در آثار یان ‌هکینگ، ریچارد ررتی، هیلاری پاتنم، برونو لاتور، میشل فوکو، نلسون گودمن و... واکاوی کرده و به چالش و نقد می‌کشد.
من در این رساله مشخصاً به این موارد پرداخته ام:
ضمن تحلیل و ایضاح اجمالیِ مفهومِ معرفتِ‌گزاره‌ای، به تحلیل نسبی‌انگاری ‌معرفتی و برساخت‌گراییِ مورد نظر پال بوگاسیان پرداخته‌ام. پس از ذکرِ جنبه‌های مربوط به برساخت‌گرایی اجتماعی و توجه به نقطه‌کانونیِ ادعای برساخت‌گرا مبنی بر برساخته بودن امرِواقع، به مشکلاتی که بوگاسیان بر سر راهِ این ادعا قرار می‌دهد اشاره می‌کنم و سیرِ احتمالیِ گریزِ برساخت‌گرا را از این مشکلات به نسبی‌گرایی دنبال می‌کنم. در ادامه به شرح این دیدگاهِ نسبی‌انگارانه می‌پردازم که طبق آن ادعا می‌شود واقعیات راجع به توجیه نمی‌تواند عام و فراگیر باشد بلکه نسبت به تعلقّات جمعی انسان‌ها متفاوت می‌شوند. اما توضیح می‌دهم که بوگاسیان چگونه سعیِ نسبی‌گرا را از جهتِ ارائه‌ی یک سیستم جایگزینِ واقعی برای سیستم معرفتی ما، با چالش روبرو می‌کند. سرانجام بر دیدگاه نسبی‌انگارانه در بابِ تبیین معقول باورها تمرکز می‌کنم و نقشِ ارائه‌ی شواهد معرفتی در تولید باورها را از نظر می‌گذرانم و توضیح و اعتراضِ بوگاسیان نسبت به دو تلقّی قوی و ضعیفِ نسبی‌انگارانه از تبیین را می‌آورم و در قسمتِ پایانی، به جمع‌بندی و ارائه‌ی توضیحاتی به عنوان ماحصل برداشتِ من از این رساله بسنده می‌کنم.

 

عنوان: بررسی نقدهای پال بوگاسیان بر نسبی انگاری معرفتی

دانشجو: حمید ساسانی

استاد راهنما: دکتر ابوالفضل کیاشمشکی

استاد مشاور: دکتر مجید داودی بنی

استاد داور داخلی: دکتر رضا حاجی‌ابراهیم

استاد داور خارجی: دکتر علیرضا منصوری

تاریخ: دوشنبه 20/7/1394 ساعت 13 الي 15

مکان: دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ساختمان فارابی، طبقه سوم.

پایانِ یک آغاز و آغازِ یک پایان

چند روز پیش، آخرین نفرات از نسل ورودی ۹۱ فلسفه علم امیرکبیر از پایان‌نامه‌شان با موفقیت دفاع کردند و ماجرا ختم به خیر شد. درباره‌ی جلسه‌ی دفاع دوستانم، صادق لالوی و سعید گلستانی چیزهایی می‌نویسم.

صادق همیشه از خودش تصویری بی‌اعتنا به ساختارها نمایش می‌داد و فکر کنم با دفاعش این تصویر را کامل کرد. او به سبک و سیاق خودش و بدون اعتنا به اینکه چقدر وقت دارد و چقدر اجازه‌ی حرف زدن به او می‌دهند، جلسه‌ی دفاع را برگزار کرد. با اینکه اساتید مدام به او تذکر می‌دادند که برایش بهتر است وقتش را به موضوعات «مهم‌تر» صرف کند، ولی او به سبک خودش و بدون ذره‌ای اعتنا به این حرف‌ها، پیش رفت و تا جایی که گذاشتند حرف بزند، حرف‌های خودش را زد. کاری به درستی یا نادرستی روش صادق ندارم؛ صرفاً می‌خواهم بر هماهنگی نظر و عمل او تأکید کنم. صادق همواره از قیدهای ساختاری می‌نالید و از مبارزه با چیزهایی که ما را محدود می‌کنند حرف می‌زد. دیروز هم او عملاً نشان داد که چه منظوری داشته. شاید به خاطر همین بود که داوران، نیم نمره از او کم کردند ولی تا آنجایی که صادق را می‌شناسم، نمره آخرین چیزی است که برایش اهمیت دارد.

موضوع پایان‌نامه‌ی صادق «ارزیابی تغییر معنایی "سلامت و بیماری" (روانی و تنی) نزد فوکو» است. بخشی از کار او توضیح مقدماتی نظرات فوکو، مخصوصاً دیرینه‌شناسی او است و بعد مخصوصاً بر بیماری روانی تمرکز می‌کند و نشان می‌دهد که در طول تاریخ چه تلقی‌هایی از دیوانگی مرسوم بوده، چه کسانی مجنون شمرده می‌شدند و با آنها چه رفتاری می‌شده. صادق علاوه بر اینکه استقصاء خوبی داشت و به منابع دسته‌اوّل رجوع کرده بود (!) واقعاً قلم خوب و پخته‌ای دارد که کاملاً به درد فلسفه‌ورزی به سبک «قاره‌ای‌» می‌خورد. شخصاً امیدوارم صادق کار جدی فلسفی را رها نکند و در این مسیر باقی بماند که هم استعدادش را دارد و هم جامعه‌ی فلسفی ما به امثال او نیازمندند.

جلسه‌ی دفاع سعید ساعتی بعد از دفاع صادق و پرشور و پرجمعیت برگزار شد. موضوع پایان‌نامه‌ی او «بازسازی و بررسی تلقی تامس کوهن از تاریخ» است. او در رساله‌اش ابتدا جدال میان تاریخ‌نگاری درونی و تاریخ‌نگاری برونی علم را توضیح داده و موضع کوهن را بازسازی کرده. بعد توضیح داده که چرا فکر می‌کند کوهن به دنبال ایده‌ی بازسازی تاریخی است. و در انتها سعی کرده که نگاه کوهن به تاریخ را با استفاده از نگاه فلاسفه‌ی «قاره‌ای» نقد کند. او از هگل، شلایرماخر، هایدگر و گادامر در این راه بهره برده. پایان‌نامه‌ی سعید نمره‌ی کامل را از داوران گرفت.

هرچند سعید منتقد نگاه گسستی به تاریخ است ولی اگر من بخواهم به عنوان یک دوست، تاریخ زندگی او را بازسازی کنم، مجبورم از تاریخ‌نگاری مبتنی بر گسست الگو بگیرم. بعید است کسی فلسفه علم بخواند (مخصوصاً در امیرکبیر بخواند!) و در آراء و نظراتش تغییری ایجاد نشود ولی آنچه در سعید رخ داد یک گشتالت سوئیچ و پارادایم شیفت کامل بود؛ تا جایی که به سختی می‌شود از سعید گلستانی سابق سراغ گرفت. تغییر و ثبات—به خودی خود—نه خوب است و نه بد، ولی شجاعت تغییر داشتن از نظر من فضیلت خیلی مهمی است و سعید از این نظر، مصداق کامل یک انسان شجاع است. امیدوارم سعید نو شدن را کنار نگذارد و به اینجایی که رسیده قانع نشود؛ بگذرد، فرا برود و عبور کند.

شکر خدا، جلسه‌ی دفاع این دو دوست عزیزم به خیر و خوشی تمام شد ولی نمی‌شود از این دو جلسه‌ی دفاع یاد کرد ولی به مکافات‌هایی که این دو نفر طی این مدت—و مخصوصاً مکافات‌هایی که این چند روز اخیر—تحمل کردند اشاره نکرد. گروه فلسفه علم امیرکبیر از همان ابتدا تا همین انتها بار شدیدی از فشار روانی و مالی بر دانشجویانش تحمیل کرد؛ انگار با دشمنش طرف باشد. البته وضعیت فلسفه در ایران خود روضه‌ای است و همه‌ی مراکز آموزشی کم‌وبیش به این دردها مبتلایند، ولی اگر قرار باشد دانشجویان یک دانشگاه وضع گروهشان را اصلاح کنند، آن دانشجویان، دانشجویان فلسفه علم امیرکبیر خواهند بود. شرح ماجرا مجال دیگری می‌طلبد، مخصوصاً که ما هنوز «این خرک لنگ» را از جوی فارغ‌التحصیلی نجهانده‌ایم. علی‌الحساب همین قدر می‌گویم که می‌خواهیم تلاش‌هایی را شروع کنیم برای تغییرات جدی، اساسی و واقعی و برای پایان‌دادن به این جو نابه‌سامان، غیر استاندارد، و گاه تهوع‌آور گروه فلسفه علم امیرکبیر.

خرده‌روایتی از رساله و دفاع مهدی

پیش نویس: دیروز دفاعی متفاوت و به یادماندنی در دانشکده فلسفه علم امیرکبیر انجام شد. دفاعی طولانی و محکم که خلاف عادت دفاع های مرسوم به گپ و گفت و تعارفات عادی و بیان ایرادات همیشه-شنیده شده-در-هر-دفاعی نگذشت. یعنی به بیشتر از آن گذشت! زحمت متن زیر را آقای سینا نصیری کشیده اند و به گفته خودشان این نوشته خرده روایتی است از دفاع آقای ابراهیم پور و  رساله ایشان. مجدد به ایشان تبریک میگوییم هم بابت رساله ای خوب و هم دفاعی عالی و هم چنین دوستانی «جانی».



آنچه بیش از همه رساله‌ی مهدی را متمایز می‌کند شجاعت او در انتخاب موضوع و استاد راهنما است. موضوع «پیشرفت» موضوعی بسیار مناقشه‌برانگیز و البته جذاب است. به‌ویژه موضوع «پیشرفت علم» -یا به عبارت دقیق‌تر «پیشرفت معرفت علمی»- می‌تواند حساسیت‌های ویژه‌ای را دربر داشته باشد. چراکه میان عامه‌ی مردم و بلکه بسیاری از نخبگان، مدیران، سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران، پیشرفت در علم رخدادی بدیهی شمرده می‌شود. بنابراین زیر سوال ‌بردن این بداهت می‌تواند بسیاری از ساده‌اندیشی‌ها درباره‌ی پیشرفت را تخفیف دهد و به دنبال آن بسیاری از سیاست‌گذاری‌ها و حتی آرمانها را نیز متحول کند.
حالا فرض کنید چنین پژوهشی را زیر نظر استادی چون سعید زیباکلام به سرانجام برسانی. قطعا جذابیت ماجرا چندبرابر می‌شود. چراکه سعید زیباکلام از جمله معدود فیلسوفان علم ایرانی است که درباره‌ی علم موضع دارد؛ و برای خیلی‌ها روشن است که ایشان در نگاهش به علم بسیار تحت تاثیر تامس کوهن و در شیوه‌ی فلسفه ورزی‌اش متاثر از ویتگنشتاین متاخر است. بحث درباره ی پیچیدگی‌های نگاه زیباکلام فرصت دیگری می‌طلبد و اینجا مقصودم از این اشاره این بود که بگویم حاصل همکاری مهدی و زیباکلام رساله‌ای جذاب، قوی و انتقادی درباره‌ی ماجرای پیشرفت علم شده است.
اما شجاعت مهدی به همین‌جا ختم نمی‌شود. او در پایان‌نامه‌اش به سراغ منابع دست اول رفته و اغلب آثار مهم کوهن را با دقت زیادی مطالعه کرده است. گرچه از نظر داوران رجوع نکردن به شرح شارحان کوهن و به کار نبردن تقسیم بندی‌های آنان، در بعضی بخش‌ها رساله‌ی مهدی را دچار آشفتگی کرده است، اما به عقیده‌ی استاد راهنما، به خود متکی بودن هنگام پژوهش در آثار فیلسوفان بزرگ مزیت‌های مهمی دارد و می‌تواند گام اولیه‌ی محکمی برای پژوهش‌های بعدی باشد. و مهدی انصافا این گام اول را خوب برداشته است.
به همان نسبت که رساله خوب بود جلسه‌ی دفاع هم خوب برگزار شد. جلسه‌ای که حدود سه ساعت طول کشید و طی آن دکتر مقدم‌حیدری (استاد داور خارجی) با حوصله‌ای مثال زدنی نقدهای نسبتا مفصل و تیزبینانه‌ای را روانه‌ی رساله‌ کردند و مهدی متقابلا در مواردی وارد بحث شد، در مواردی پاسخگو بود و در یکی-دو مورد اشتباهاتش را پذیرفت. باید به این نکته نیز توجه کرد که دکتر مقدم‌حیدری درباره‌ی آراء کوهن متخصص و حتی صاحب نظر هستند* و فکر می‌کنم اگر هر استاد وطنی دیگری به جای ایشان داور بود نمی‌توانست اشکالات زیادی به رساله وارد کند.

...
در نهایت رساله‌ی مهدی از داوران حداکثر نمره را گرفت که اتفاق عجیبی هم نبود. روشن است که هیچ رساله‌ای کامل نیست و هر رساله‌ی خیلی خوبی هم می‌تواند مورد شدیدترین نقدها قرار گیرد. اما فکر می‌کنم رساله‌ی مهدی ابراهیم پور به طور کلی از لحاظ ساختار (یعنی سیری که پایان‌نامه طی کرده است)، شیوایی و ساده نوشتن، و دقت‌های فلسفی، پژوهشی است که می‌تواند راهنما یا حتی الگویی برای دانشجویان فلسفه باشد.
برای این دوستِ جانی آرزوی خوبی بی‌انتها دارم و امیدوارم شاهد موفقیت‌های بیشتر  او باشیم.


*دکتر غلامحسین مقدم‌حیدری کتاب «قیاس‌ناپذیری پارادایم‌های علمی» و همچنین چندین مقاله‌ بر مبنای آراء کوهن نوشته‌اند و چندین سال هم مدرس آراء کوهن در دانشگا امیرکبیر و جاهای دیگر بوده‌اند.

آگهی دفاع از پایان نامه

عنوان: پیشرفت معرفت علمی از نظر تامس کوهن و بررسی نقدهای وارد بر آن.

دانشجو: مهدی ابراهیم‌پور

استاد راهنما: دکتر سعید زیباکلام

استاد داور داخلی: دکتر رضا حاجی‌ابراهیم

استاد داور خارجی: دکتر غلامحسین مقدم‌حیدری

تاریخ: دوشنبه ۱۳۹۴/۵/۱۲ ساعت ۲ تا ۵ بعدازظهر

مکان: دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ساختمان فارابی، اتاق ۱۰۸.

 

چکیده: هدف از این رساله بررسی و تدقیق مفهوم «پیشرفت علم» و تلاش من معطوف به بازسازی تلقی تامس کوهن از این مفهوم و سپس طرح برخی از انتقادات  فلاسفه‌ی دیگر به این تلقی است. برای این منظور پاسخ‌های کوهن به سؤال چرایی پیشرفت علم را مطرح خواهم کرد و می‌کوشم منظور او از پیشرفت معرفت علمی را روشن کنم. سپس انتقادات وارد شده به این تلقی را در هشت قسمت مطرح خواهم کرد و برخی از آن‌ها را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهم. در انتها می‌کوشم تا دو نتیجه از تلقی کوهن بگیرم.

 

معرفی مقالات علم و دین موسسه فارادی

 

موسسه فارادی تقریبا قوی ترین، و شاید تنها مجموعه معتبر آکادمیک در جهان است که در زمینه علم و دین فعالیت میکند این مجموعه مقالات مختصر و مفیدی در باره علم و دین دارد که اکنون تعداد این مقالات به 17 رسیده است و قرار است که همه مقالات تا حد ممکن به زبانهای مختلف ترجمه شوند. آقای دکتر مهدی نساجی نیز در ترجمه فارسی مقالات به موسسه فارادی کمک می کنند و تا کنون 4 مقاله را ترجمه کردم که بر روی سایت رسمی دانشگاه کمبریج منتشر شده است. لینک آنها را در ذیل قرار می دهم تا اگر تمایل داشتید نگاهی بکنید. 

متن انگلیسی مقالات هم در کنار متن فارسی در همان وب سایت موجود است و نیز ترجمه مقاله به گونه ای است که دقیقا مطابق متن اصلی باشد، حتی از نظر شکل ظاهری. این کار باعث می شود که کسانی که تمایل به یادگیری زبان تخصصی در حوزه مباحث دینی و یا علوم انسانی دارند بتوانند متن انگلیسی و فارسی را به راحتی با هم مطابقت دهند و به زبان آموزی بپردازند

 

 
 

مقاله آخر نیز با عنوان فرگشت و خلقت؛ نه فرگشت یا خلقت (آر. جی. بری) در مورد نظریه تکامل و سازگاری آن با نظریه خلقت، خصوصا خلقت حضرت آدم علیه السلام، ترجمه شده که در وبسایت موسسه فارادی منتشرشده است
 
 
پینوشت:  آقای دکتر مهدی نساجی اکنون در موسسه علم و دین فارادی، در پروژه ای مربوط به تاثیرات نامحسوس تدریس دروس تجربی روی باورهای دینی دانش آموزان و دانشجویان در انگلستان و استرالیا، مشغول به کار هستند. مختصری درباره سوایق تحصیلی ایشان و خلاصه ای از نشستهایی که سه سال پیش جمعی از دانشجویان فلسه علم با ایشان داشتند را میتوانید از اینجا بخوانید.

ویتگنشتاین و معنا در زندگی: در جستجوی صدای انسان

آثار ویتگنشتاین در حوزه‌ی معنای زندگی چه سهمی می‌توانند داشته باشند؟ این کتاب علاوه بر ارزیابی نکته‌های پراکنده‌ی ویتگنشتاین درباره‌ی ارزش و ”معنای زندگی“، استدلال می‌کند که فلسفه‌ی ویتگنشتاین و «شیوه‌ی دیدن» او دارای استلزامات بی‌شماری برای شیوه‌ی متداولی است که نحله‌های گوناگون معاصر در حوزه‌ی معنای زندگی (طبیعت‌گرایی، فرا‌طبیعت‌گرایی و نیهیلیسم) برای رویارویی با پرسش از معنای زندگی دارند. حسینی استدلال می‌کند که روش فلسفه‌ورزی ویتگنشتاین بر ‌آن‌ست که باید کانون توجه ما به جای یافتن شرایط متافیزیکی و نظری زندگی‌ای معنادار، به مشاهده‌ای انسان‌شناسانه از شیوه‌هایی که در آن معنای زندگی را می‌جوئیم، تغییر یابد. برخی از آرائی که حسینی بررسی و ارزیابی می‌کند، عبارتند از: رابطه‌ی میان معنا در زندگی و «جهان-تصویر»، تقدم زندگی بر پیگرد التفاتی معنا، فقدان شک در زندگی روزمره، رد دوگانه‌ی نظری میان معنای متعالی و معمول، و ماهیت اعترافی جستجوی ما درباره‌ی معنای زندگی.

ضمناً سخنرانی نویسنده‌ی کتاب، با عنوان ”چرا مغازه‌دار سیب‌هایش را وارسی نمی‌کند؟“، که در آذرماه ۱۳۹۲ در دانشگاه صنعتی امیرکبیر ایراد شده است، نیز از اینجا قابل دسترسی است.

سال 1394

آگهی دفاع از پایان‌نامه

عنوان: "انقلاب های پارادایمی در ریاضیات"

دانشجو: شکورا صمیمی

استاد راهنما: دکتر غلامحسین مقدم حیدری

استاد راهنمای دوم: دکتر رضا حاج ابراهیم

داور داخلی: دکتر مجید داوودی ‌بنی

داور خارجی: دکتر مجید پورمهدیان

زمان: سه شنبه ۱۳۹۳/۱۲/۵ ساعت ۱۴:۳۰
مکان: دانشگاه امیرکبیر، ساختمان فارابی، اتاق ۱۰۸

دو سال گذشت

دقیقا دو سال پیش در همین ماه و همین روز و همین ساعت، جلسه دفاع پایان نامه کارشناسی ارشد فلسفه علم من در دانشگاه امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) بود. بخاطر شرایطی که داشتم، تقریبا هیچ حرفی در دفاع از پایان نامه ام نزدم! حرفهای ناگفته دارم و هنوز آرام نگرفته ام.

 

تعداد کمی حکایت مکتوب از دانش آموختگان فلسفه علم منتشر شده است. روال جاری این وبلاگ این بود که معمولا فقط به موضوع فلسفه علم و موضوعات وابسته می پرداخت. می خواهم کل داستان آشنایی و تحصیل خودم را در این وبلاگ بنویسم.

آیا دوستان با قرار دادن داستانی واقعی درباره فلسفه علم در این وبلاگ موافق هستند؟